تربچه...
اتل ، متل تربچه
نون و پنيرو غنچه
خاله جون و تربچه
باهم ميرند به باغچه
تربچه و آلوچه
به همراه يه بچه
بچه نگو،بلا بگو
شيطونو تنبلا بگو
اتاق و خونشونو
به هم ريخته،چه پروو
توپ قلقليه بچه
آرامشو گرفته
مامان جونو باباجون
آسايشو بوسيدن
کوچه را داغون کرده
محل بازي کرده
همسايه ها آسيند
شاکي و ناراضيند